گروه سیاسی مشرق- همواره يکــي از مباحــث جدالبرانگيز پس از پيروزي انقلاب اسلامي اين بوده که از ميان تخصص و تعهد کدام يک بر ديگري مقدم است؟ شايد عمده دليل و ريشه اين جدال بيفرجام را بتوانيم در ابهام معني تعهد جستجو کنيم. پس لازم است ابتدا در معني و مفهوم تعهد بررسي و دقت نظر کافي شود. اگر معني لغوي تعهد را پيمان بستن بدانيم، با اين اطلاق معلوم نيست تعهد به چه چيز و چه کس؟ تعهد به دنيا يا آخرت؟ تعهد به منافع شخصي يا تعهد نسبت به کار و مسئوليت؟ تعهد به اين خط و آن خط يا... .
از مهمترين معيارهاي تقوا اين است که اگر انسان آمادگي و شايستگي لازم را براي به دوش گرفتن بار مسئوليتي نداشته باشد، هرگز نميتواند آن مسئوليت را بپذيرد و در صورت پذيرفتن آن، فيالحال فاقد تقوا به حساب ميآيد و ديگر نوبت به بحث تقدم تقوا بر تخصص نميرسد. بهتعبير ديگر در نظام شايستهسالار مديريت اسلامي، هيچگاه نبايد به چنين فردي ـ نه بهخاطر عدم تخصص بلکه بهدليل عدم تقوا ـ مسئوليتي سپرده شود.
پس يا بايد براي کلمه تعهد معني خاص و تعريفشدهاي را معين کنيم يا آنکه براي تعهد پسوندي مانند الهي، ديني، مکتبي قرار دهيم يا آنکه از اين کلمه بگذريم و بهجاي آن از تعبير تقوا که کلمهاي شناختهشده در ادبيات ديني است و صدها آيه و حديث معتبر، معني و حدود و ثغور آن را تبيين کرده، استفاده کنيم. در اين صورت موضوع اين جدال منتفي ميشود و مسئله تخصص هم مانند بسياري از مسائل ديگر در قبال تقوا جاي خود را پيدا ميکند و معلوم ميشود که اصولا تخصص در عرض تقوا نيست که بحث تقدم و تأخر آن مطرح شود بلکه تخصص در طول و در دل تقوا نهفته است.
تعهد يا تخصص در اوايل انقلاب
اوايل انقلاب در پاسخ به اين پرسش که آيا تعهد ارجح است يا تخصص، دو گروه شکل گرفت؛ عدهاي معتقد بودند فردي که متعهد است، نسبت به فردي که تعهد ندارد ولي تخصص دارد لايقتر است. انسان متعهد، مسئوليتپذير است. بنابراين براي اينکه بتواند وظيفهاش را نسبت به تعهدات خود ايفا کند، بهدنبال ارتقاي خويش است. اما فردي که قبل از کسب تعهد به تخصص رسيده است، نميتواند با بهکارگيري تخصص به تعهد هم برسد. هرچند ممکن است بهدليل اينکه تخصص و منافع خود را زير سوال نبرد و به مخاطره نيندازد، بسياري از هنجارها را مراعات کند اما اين فرد نميتواند فردي مورد اعتماد و اطمينان باشد.
بهنظر اينها تعهد خيلي مهمتر از تخصص است. کسي که اولويت شعارهاي خودش را تخصص بيان ميکند اگر در موقعيتي ملزم به انجام تکليف براساس وظيفه بشود معلوم نيست اين کار را بکند ولي کسي که از تعهد در برابر گفتمان اصيل انقلاب اسلامي صحبت ميکند ميتواند شعارهايي بدهد و کارهايي انجام دهد که در شرايط اقتصادي و سياسي حساس، طرفداران بيشتري داشته باشد.
ولي در مقابل اين طرز تفکر، عدهاي نيز معتقد بودند فرد متعهد اگر متخصص هم باشد، در اين صورت براي تصدي مسئوليت لايق است. در نظر اين عده، تخصص از تعهد مهمتر بود. اينها استدلال ميکردند کسي که تعهد هم داشته باشد ولي تخصص نداشته باشد در اکثر موارد نميتواند تخصص را ياد بگيرد، ولي اگر کسي تخصص داشته باشد ميتوان در او تعهد ايجاد کرد.
شايد اگر در اوايل انقلاب با پرسش تعهد يا تخصص روبهرو ميشديم قطعا پاسخ، تعهد بود زيرا استنباط کلي اين بود که يک فرد متخصص وقتي تعهدي نسبت به اعتقادات و باورهاي جامعه ندارد چهبسا ميتواند خيانتهاي بزرگتري نسبت به فرد غيرمتخصص در حق مردم انجام دهد. نمونه عيني آن را تجربه تلخ بنيصدر عنوان ميکردند. پس اولويت اول تعهد بود و اگر تخصص هم بود که چه بهتر.
طرفداران اولويت تعهد نسبت به تخصص در اوايل انقلاب چنين استدلال ميکردند که: تعهد، تخصص را هم بهدنبال دارد، اگر انسانها سعي کنند کاري که به آنها داده ميشود را با تعهد پيگيري کنند قطعا براي انجام بهتر آن بهدنبال تخصص هم ميروند و داراي تخصص در آن زمينه ميشوند. اينها همچنين بيان ميکردند که ايجاد تعهد در فرد خيلي راحتتر از ايجاد تخصص است.
کسي که تخصص دارد ميتواند «فردوست» و «طوفانيان» باشد که با هر معاملهاي ثروت عظيمي از جامعه زحمتکش را غارت ميکند. اما کسي که تعهد دارد بنا به تعهدش بر جبران نقصهاي خودش سعي ميکند تا بتواند بهتر نسبت به مواردي که به آنها متعهد است خدمت کند.
اما کمکم و در گذر زمان، اين ديدگاه تغيير کرد زيرا چه بسيار افراد خوب و متعهدي، سکان مديريتي را در بخشهاي مختلف بهدست گرفتند که عملکردشان خسارتبار بود يا اگر افراد باهوشي هم بودند مدتزماني طول ميکشيد تا تخصص لازم را بهدست آورند و اين باعث عقبافتادگي برنامهها ميشد. استدلال اين عده اين بود که وجود افراد متخصص ميتواند بسيار مفيدتر از افراد متعهد باشد و متاسفانه در جامعه بسيار به چشم ميخورند افراد متعهدي که يا تخصص ندارند يا تخصصشان چيز ديگري است. اگر فردي متخصص باشد و علاقهمند به تخصص و پيشرفت در آن، سعي ميکند تعهد خود را حفظ کند؛ حتي اگر هزاران سختي داشته باشد.
در ديدگاه جديد، اين باور بهوجود آمد که نبايد يک فرد متخصص فاقد تعهدهاي تعريف شده در اول انقلاب را با کافر و ملحد اشتباه گرفت! و اين بدبيني که ممکن است از سوي اين افراد خيانتي صورت گيرد قابل قبول نيست! کمکم در تقابل بين تعهد و تخصص، کفه تخصص غلبه کرد ولي اتفاق جالبتري که افتاد تعريف جديدي بود که بعضي افراد از تعهد ارائه کردند که متضاد با تعهد تعريف شده از اول انقلاب بود!
يک مثال ملموس براي تغيير مفهوم تعهد، از لحاظ سياسي است و آن ضديت و مخالفت آشکار با آمريکاست! امپرياليسم جهانخوار تعريف اول اين دوستان از آمريکا بود و بايد در بينش سياسي هر فرد متعهدي در آن زمان حتما ميبود که بعدا اين تفکر به تفکر گفتوگو با امپرياليسم تغيير کرد و در عمل حتي به دوستي با امپرياليسم رسيد.
هنوز سوال تخصص يا تعهد با قرائتهاي جديدتري در جامعه ما مطرح است و هنوز بينشهاي مختلفي پيرامون آن وجود دارد! در اينجا لازم است براي روشنتر شدن موضوع از سخن پيامبر اکرم (صلاللهعليهوآلهوسلم) کمک بگيريم. از ايشان نقل شده است که فرمودند:
«مَن اِسْتَعْمَلَ عاملاً عن المسلمين و هو يعلم أنَّ فيهم مَنْ هو أوْلي بذلك منه و أعلم بكتاب الله و سنَّه نبيّه، فقد خان اللهو رسوله و جميع المسلمين / کسي که کارگزار و مديري را بهکار گمارد درحاليکه ميداند در ميان مسلمانان فردي وجود دارد که براي آن مسئوليت شايستهتر و به قرآن و سنت آگاهتر است در اين صورت قطعا به خدا و رسول خدا و همه مومنان خيانت کرده است».
در اين حديث، سخن از انتخاب شخص شايستهتر است. کسي که ميخواهد مدير نظام اسلامي باشد کسي است که ميخواهد اسلام را در حوزه مديريتي خود پياده کند و طبيعي است که لازمه عمل به اسلام آگاهي هرچه بيشتر به اسلام است و مديراني که از معارف و احکام و اخلاق اسلامي کماطلاع و احيانا بيگانه هستند هرگز نخواهند توانست مجري اسلام باشند و متاسفانه عملکرد نامطلوب آنان گاهي به حساب خدا و پيامبر اسلام و نظام اسلامي ثبت ميشود و نه به حساب جهل و بيگانگي اين نوع مديران از اسلام.
شهيدان نيز در وصيتنامههاي خود همواره به تعهد اشاره داشتند و تا آخرين لحظه عمر به اسلام و کشورشان وفادار ماندند. از جمله سخن خلبان شهيد علياکبر شيرودي: از قول ما به حضرت امام سلام برسانيد و به ايشان بگوييد آنچه که امروز در جبههها ميجنگد تعهد است، نه تخصص.
تخصص يا تعهد از ديدگاه شهيد دکتر چمران
در بحث اولويت تخصص يا تعهد، نکتهاي ظريف وجود دارد که شهيد چمران در اوايل انقلاب به آن اشاره کرده است. جمله زيباي دکتر چمران در پاسخ به اين سوال که تخصص بهتر است يا تعهد را در اين زمينه ميتوان بهعنوان شاهدي در اين زمينه بيان کرد.
از شهيد گرانقدر دکتر چمران پرسيدند تعهد بهتر است يا تخصص؟ وي در جواب گفت ميگويند تقوا از تخصص لازمتر است، آن را ميپذيرم. اما ميگويم آن کس که تخصص ندارد و کاري را ميپذيرد، بيتقواست.
در آن دوران که اين بحث در جامعه پررنگ بود، شهيد چمران معتقد بود کسي که عهدهدار مقام و مسندي ميشود ولي تخصص لازم براي مديريت در آن مسند را ندارد، در واقع تعهد هم ندارد. زيرا انسان متعهد، هيچگاه به خودش اجازه نميدهد کاري را قبول کند که از علم و توانش خارج است.
سخن شهيد چمران در حقيقت بيان ديگري از سختگيريهاي مربوط به «پذيرش مسئوليت» در فرهنگ اسلامي است. سختگيريهايي که در دين اسلام نسبت به پذيرش مقام و منصب شده، يکي از مدلولهاي اصلياش اين است که انسان متعهد (از نظر اسلام) انساني است که از قبول مسئوليت در حوزهاي که در آن، فاقد دانش، تجربه و توانايي کافي است، سر باز ميزند و با پذيرش امر اداره دنياي ديگران و به بهاي آبادکردن دنياي خودش، آخرت خودش و دنياي ديگران را خراب نميکند.
اين جمله کوتاه، به بهترين شکل گوياي توجه و مهم بودن هر دو بحث تخصص و تعهد نزد دکتر چمران است.
اگر کسي تعهد داشته باشد و بداند که تخصص يک مسئوليتي را ندارد، سعي ميکند آن مسئوليت را قبول نکند يا حداقل در صورت امکان، تخصصش را در آن حوزه افزايش ميدهد. چون نميتواند سنگيني بار مسئوليت را روي دوشش تحمل کند.
ارزش تخصص و داشتن علم و دانش نزد شهيد چمران تا جايي است که او در يکي از يادداشتهاي شخصياش اينچنين بيان ميکند:
اي خدا!
من بايد از نظر علم از همه بهتر باشم مبادا دشمنان مرا از اين راه طعنه زنند.
بايد به آن سنگدلاني که علم را بهانه ميکنند و به ديگران فخر ميفروشند ثابت کنم خاک پاي من هم نخواهند شد. بايد همه آن تيرهدلان مغرور و متکبر را به زانو درآورم و آنگاه خود، خاضعترين و افتادهترين فرد روي زمين باشم.
نتيجهگيري
يکي از بحثهاي داغ در اوايل انقلاب اين بود که فردي که به مقام و منصبي ميرسد آيا بايد متعهد و متخصص باشد، يا فقط متخصص باشد کافي است؟
خلاصه بحث اينکه بهتر است هر مديري تعهد و تخصص را يکجا داشته باشد و هرکدام بدون ديگري مشکلاتي را بهوجود ميآورد و البته اگر فردي متعهد باشد و تخصصي نداشته باشد، ميشود دوست ناداني که خسارتهاي جبرانناپذيري ميزند و سنگي در چاه مياندازد که صد عاقل هم نميتوانند آن را در بياورند يا از ترس نداشتن علمي، کارها را مسکوت گذاشته ضربهاي بدتر از اولي و خسارتي بيشتر وارد ميکند. البته ضرر متخصص بدون تعهد هم که واضح و مبرهن است. پس از انقلاب اسلامي کشورمان چه ضربههايي که از اين امر نديده است. افراط و تفريط در اين زمينه، خسارتهاي فراواني به کشور زده است. پس همانگونه که يک پرنده، هرگز نميتواند با يک بال پرواز کند هرچند بالهايش رنگين و زرين باشد، پيشرفت کشور نيز بدون يکي از اين دو حاصل نميشود و در حقيقت اين دو لازم و ملزوم يکديگرند و همديگر را کامل ميکنند.
براي تعهد حتما بايد تخصص وجود داشته باشد؛ يعني تا ما در چيزي تخصص نداشته باشيم تعهد به آن چيز معنايي ندارد. وقتي تخصص پيدا کرديم، حالا ديگر تعهد اهميت پيدا ميکند. به هر حال هر دو بايد باشد و يک طوري اين دو لازم و ملزوم يکديگرند. ما بايد هم به تخصصمان بيفزاييم و هم به تعهدمان.
تقدم و تأخر تعهد يا تخصص، بحثي است که ريشه در سالهاي نخست انقلاب دارد. بحث تخصص و تعهد، در نظام جمهوري اسلامي هم همواره مطرح بوده. اين بحث در دورههاي گوناگون شدت و ضعف پيدا کرده ولي هيچگاه بهکلي منتفي نشده است.
«امروز بعد از 35 سال که از انقلاب ميگذرد، ديگر آن دعواي تعهد و تخصصي که اول انقلاب بود، وجود ندارد. معني ندارد که ما بگوييم تعهد يا تخصص؟ هم تعهد، هم تخصص.زيرا در طي اين سالها مديران خوبي تربيت شدهاند و شخصيتهاي برجستهاي پرورش يافتهاند، که هم تخصص لازم را دارند و هم متعهد ». گزيدهاي از بيانات رهبر انقلاب در سوم شهريور 72
از مهمترين معيارهاي تقوا اين است که اگر انسان آمادگي و شايستگي لازم را براي به دوش گرفتن بار مسئوليتي نداشته باشد، هرگز نميتواند آن مسئوليت را بپذيرد و در صورت پذيرفتن آن، فيالحال فاقد تقوا به حساب ميآيد و ديگر نوبت به بحث تقدم تقوا بر تخصص نميرسد. بهتعبير ديگر در نظام شايستهسالار مديريت اسلامي، هيچگاه نبايد به چنين فردي ـ نه بهخاطر عدم تخصص بلکه بهدليل عدم تقوا ـ مسئوليتي سپرده شود.
پس يا بايد براي کلمه تعهد معني خاص و تعريفشدهاي را معين کنيم يا آنکه براي تعهد پسوندي مانند الهي، ديني، مکتبي قرار دهيم يا آنکه از اين کلمه بگذريم و بهجاي آن از تعبير تقوا که کلمهاي شناختهشده در ادبيات ديني است و صدها آيه و حديث معتبر، معني و حدود و ثغور آن را تبيين کرده، استفاده کنيم. در اين صورت موضوع اين جدال منتفي ميشود و مسئله تخصص هم مانند بسياري از مسائل ديگر در قبال تقوا جاي خود را پيدا ميکند و معلوم ميشود که اصولا تخصص در عرض تقوا نيست که بحث تقدم و تأخر آن مطرح شود بلکه تخصص در طول و در دل تقوا نهفته است.
تعهد يا تخصص در اوايل انقلاب
اوايل انقلاب در پاسخ به اين پرسش که آيا تعهد ارجح است يا تخصص، دو گروه شکل گرفت؛ عدهاي معتقد بودند فردي که متعهد است، نسبت به فردي که تعهد ندارد ولي تخصص دارد لايقتر است. انسان متعهد، مسئوليتپذير است. بنابراين براي اينکه بتواند وظيفهاش را نسبت به تعهدات خود ايفا کند، بهدنبال ارتقاي خويش است. اما فردي که قبل از کسب تعهد به تخصص رسيده است، نميتواند با بهکارگيري تخصص به تعهد هم برسد. هرچند ممکن است بهدليل اينکه تخصص و منافع خود را زير سوال نبرد و به مخاطره نيندازد، بسياري از هنجارها را مراعات کند اما اين فرد نميتواند فردي مورد اعتماد و اطمينان باشد.
بهنظر اينها تعهد خيلي مهمتر از تخصص است. کسي که اولويت شعارهاي خودش را تخصص بيان ميکند اگر در موقعيتي ملزم به انجام تکليف براساس وظيفه بشود معلوم نيست اين کار را بکند ولي کسي که از تعهد در برابر گفتمان اصيل انقلاب اسلامي صحبت ميکند ميتواند شعارهايي بدهد و کارهايي انجام دهد که در شرايط اقتصادي و سياسي حساس، طرفداران بيشتري داشته باشد.
ولي در مقابل اين طرز تفکر، عدهاي نيز معتقد بودند فرد متعهد اگر متخصص هم باشد، در اين صورت براي تصدي مسئوليت لايق است. در نظر اين عده، تخصص از تعهد مهمتر بود. اينها استدلال ميکردند کسي که تعهد هم داشته باشد ولي تخصص نداشته باشد در اکثر موارد نميتواند تخصص را ياد بگيرد، ولي اگر کسي تخصص داشته باشد ميتوان در او تعهد ايجاد کرد.
شايد اگر در اوايل انقلاب با پرسش تعهد يا تخصص روبهرو ميشديم قطعا پاسخ، تعهد بود زيرا استنباط کلي اين بود که يک فرد متخصص وقتي تعهدي نسبت به اعتقادات و باورهاي جامعه ندارد چهبسا ميتواند خيانتهاي بزرگتري نسبت به فرد غيرمتخصص در حق مردم انجام دهد. نمونه عيني آن را تجربه تلخ بنيصدر عنوان ميکردند. پس اولويت اول تعهد بود و اگر تخصص هم بود که چه بهتر.
طرفداران اولويت تعهد نسبت به تخصص در اوايل انقلاب چنين استدلال ميکردند که: تعهد، تخصص را هم بهدنبال دارد، اگر انسانها سعي کنند کاري که به آنها داده ميشود را با تعهد پيگيري کنند قطعا براي انجام بهتر آن بهدنبال تخصص هم ميروند و داراي تخصص در آن زمينه ميشوند. اينها همچنين بيان ميکردند که ايجاد تعهد در فرد خيلي راحتتر از ايجاد تخصص است.
کسي که تخصص دارد ميتواند «فردوست» و «طوفانيان» باشد که با هر معاملهاي ثروت عظيمي از جامعه زحمتکش را غارت ميکند. اما کسي که تعهد دارد بنا به تعهدش بر جبران نقصهاي خودش سعي ميکند تا بتواند بهتر نسبت به مواردي که به آنها متعهد است خدمت کند.
اما کمکم و در گذر زمان، اين ديدگاه تغيير کرد زيرا چه بسيار افراد خوب و متعهدي، سکان مديريتي را در بخشهاي مختلف بهدست گرفتند که عملکردشان خسارتبار بود يا اگر افراد باهوشي هم بودند مدتزماني طول ميکشيد تا تخصص لازم را بهدست آورند و اين باعث عقبافتادگي برنامهها ميشد. استدلال اين عده اين بود که وجود افراد متخصص ميتواند بسيار مفيدتر از افراد متعهد باشد و متاسفانه در جامعه بسيار به چشم ميخورند افراد متعهدي که يا تخصص ندارند يا تخصصشان چيز ديگري است. اگر فردي متخصص باشد و علاقهمند به تخصص و پيشرفت در آن، سعي ميکند تعهد خود را حفظ کند؛ حتي اگر هزاران سختي داشته باشد.
در ديدگاه جديد، اين باور بهوجود آمد که نبايد يک فرد متخصص فاقد تعهدهاي تعريف شده در اول انقلاب را با کافر و ملحد اشتباه گرفت! و اين بدبيني که ممکن است از سوي اين افراد خيانتي صورت گيرد قابل قبول نيست! کمکم در تقابل بين تعهد و تخصص، کفه تخصص غلبه کرد ولي اتفاق جالبتري که افتاد تعريف جديدي بود که بعضي افراد از تعهد ارائه کردند که متضاد با تعهد تعريف شده از اول انقلاب بود!
يک مثال ملموس براي تغيير مفهوم تعهد، از لحاظ سياسي است و آن ضديت و مخالفت آشکار با آمريکاست! امپرياليسم جهانخوار تعريف اول اين دوستان از آمريکا بود و بايد در بينش سياسي هر فرد متعهدي در آن زمان حتما ميبود که بعدا اين تفکر به تفکر گفتوگو با امپرياليسم تغيير کرد و در عمل حتي به دوستي با امپرياليسم رسيد.
هنوز سوال تخصص يا تعهد با قرائتهاي جديدتري در جامعه ما مطرح است و هنوز بينشهاي مختلفي پيرامون آن وجود دارد! در اينجا لازم است براي روشنتر شدن موضوع از سخن پيامبر اکرم (صلاللهعليهوآلهوسلم) کمک بگيريم. از ايشان نقل شده است که فرمودند:
«مَن اِسْتَعْمَلَ عاملاً عن المسلمين و هو يعلم أنَّ فيهم مَنْ هو أوْلي بذلك منه و أعلم بكتاب الله و سنَّه نبيّه، فقد خان اللهو رسوله و جميع المسلمين / کسي که کارگزار و مديري را بهکار گمارد درحاليکه ميداند در ميان مسلمانان فردي وجود دارد که براي آن مسئوليت شايستهتر و به قرآن و سنت آگاهتر است در اين صورت قطعا به خدا و رسول خدا و همه مومنان خيانت کرده است».
در اين حديث، سخن از انتخاب شخص شايستهتر است. کسي که ميخواهد مدير نظام اسلامي باشد کسي است که ميخواهد اسلام را در حوزه مديريتي خود پياده کند و طبيعي است که لازمه عمل به اسلام آگاهي هرچه بيشتر به اسلام است و مديراني که از معارف و احکام و اخلاق اسلامي کماطلاع و احيانا بيگانه هستند هرگز نخواهند توانست مجري اسلام باشند و متاسفانه عملکرد نامطلوب آنان گاهي به حساب خدا و پيامبر اسلام و نظام اسلامي ثبت ميشود و نه به حساب جهل و بيگانگي اين نوع مديران از اسلام.
شهيدان نيز در وصيتنامههاي خود همواره به تعهد اشاره داشتند و تا آخرين لحظه عمر به اسلام و کشورشان وفادار ماندند. از جمله سخن خلبان شهيد علياکبر شيرودي: از قول ما به حضرت امام سلام برسانيد و به ايشان بگوييد آنچه که امروز در جبههها ميجنگد تعهد است، نه تخصص.
تخصص يا تعهد از ديدگاه شهيد دکتر چمران
در بحث اولويت تخصص يا تعهد، نکتهاي ظريف وجود دارد که شهيد چمران در اوايل انقلاب به آن اشاره کرده است. جمله زيباي دکتر چمران در پاسخ به اين سوال که تخصص بهتر است يا تعهد را در اين زمينه ميتوان بهعنوان شاهدي در اين زمينه بيان کرد.
از شهيد گرانقدر دکتر چمران پرسيدند تعهد بهتر است يا تخصص؟ وي در جواب گفت ميگويند تقوا از تخصص لازمتر است، آن را ميپذيرم. اما ميگويم آن کس که تخصص ندارد و کاري را ميپذيرد، بيتقواست.
در آن دوران که اين بحث در جامعه پررنگ بود، شهيد چمران معتقد بود کسي که عهدهدار مقام و مسندي ميشود ولي تخصص لازم براي مديريت در آن مسند را ندارد، در واقع تعهد هم ندارد. زيرا انسان متعهد، هيچگاه به خودش اجازه نميدهد کاري را قبول کند که از علم و توانش خارج است.
سخن شهيد چمران در حقيقت بيان ديگري از سختگيريهاي مربوط به «پذيرش مسئوليت» در فرهنگ اسلامي است. سختگيريهايي که در دين اسلام نسبت به پذيرش مقام و منصب شده، يکي از مدلولهاي اصلياش اين است که انسان متعهد (از نظر اسلام) انساني است که از قبول مسئوليت در حوزهاي که در آن، فاقد دانش، تجربه و توانايي کافي است، سر باز ميزند و با پذيرش امر اداره دنياي ديگران و به بهاي آبادکردن دنياي خودش، آخرت خودش و دنياي ديگران را خراب نميکند.
اين جمله کوتاه، به بهترين شکل گوياي توجه و مهم بودن هر دو بحث تخصص و تعهد نزد دکتر چمران است.
اگر کسي تعهد داشته باشد و بداند که تخصص يک مسئوليتي را ندارد، سعي ميکند آن مسئوليت را قبول نکند يا حداقل در صورت امکان، تخصصش را در آن حوزه افزايش ميدهد. چون نميتواند سنگيني بار مسئوليت را روي دوشش تحمل کند.
ارزش تخصص و داشتن علم و دانش نزد شهيد چمران تا جايي است که او در يکي از يادداشتهاي شخصياش اينچنين بيان ميکند:
اي خدا!
من بايد از نظر علم از همه بهتر باشم مبادا دشمنان مرا از اين راه طعنه زنند.
بايد به آن سنگدلاني که علم را بهانه ميکنند و به ديگران فخر ميفروشند ثابت کنم خاک پاي من هم نخواهند شد. بايد همه آن تيرهدلان مغرور و متکبر را به زانو درآورم و آنگاه خود، خاضعترين و افتادهترين فرد روي زمين باشم.
نتيجهگيري
يکي از بحثهاي داغ در اوايل انقلاب اين بود که فردي که به مقام و منصبي ميرسد آيا بايد متعهد و متخصص باشد، يا فقط متخصص باشد کافي است؟
خلاصه بحث اينکه بهتر است هر مديري تعهد و تخصص را يکجا داشته باشد و هرکدام بدون ديگري مشکلاتي را بهوجود ميآورد و البته اگر فردي متعهد باشد و تخصصي نداشته باشد، ميشود دوست ناداني که خسارتهاي جبرانناپذيري ميزند و سنگي در چاه مياندازد که صد عاقل هم نميتوانند آن را در بياورند يا از ترس نداشتن علمي، کارها را مسکوت گذاشته ضربهاي بدتر از اولي و خسارتي بيشتر وارد ميکند. البته ضرر متخصص بدون تعهد هم که واضح و مبرهن است. پس از انقلاب اسلامي کشورمان چه ضربههايي که از اين امر نديده است. افراط و تفريط در اين زمينه، خسارتهاي فراواني به کشور زده است. پس همانگونه که يک پرنده، هرگز نميتواند با يک بال پرواز کند هرچند بالهايش رنگين و زرين باشد، پيشرفت کشور نيز بدون يکي از اين دو حاصل نميشود و در حقيقت اين دو لازم و ملزوم يکديگرند و همديگر را کامل ميکنند.
براي تعهد حتما بايد تخصص وجود داشته باشد؛ يعني تا ما در چيزي تخصص نداشته باشيم تعهد به آن چيز معنايي ندارد. وقتي تخصص پيدا کرديم، حالا ديگر تعهد اهميت پيدا ميکند. به هر حال هر دو بايد باشد و يک طوري اين دو لازم و ملزوم يکديگرند. ما بايد هم به تخصصمان بيفزاييم و هم به تعهدمان.
تقدم و تأخر تعهد يا تخصص، بحثي است که ريشه در سالهاي نخست انقلاب دارد. بحث تخصص و تعهد، در نظام جمهوري اسلامي هم همواره مطرح بوده. اين بحث در دورههاي گوناگون شدت و ضعف پيدا کرده ولي هيچگاه بهکلي منتفي نشده است.
«امروز بعد از 35 سال که از انقلاب ميگذرد، ديگر آن دعواي تعهد و تخصصي که اول انقلاب بود، وجود ندارد. معني ندارد که ما بگوييم تعهد يا تخصص؟ هم تعهد، هم تخصص.زيرا در طي اين سالها مديران خوبي تربيت شدهاند و شخصيتهاي برجستهاي پرورش يافتهاند، که هم تخصص لازم را دارند و هم متعهد ». گزيدهاي از بيانات رهبر انقلاب در سوم شهريور 72
منبع: پنجره